من آدم منفی نگری هستم . کلا همیشه دید منفی دارم و جنبه های بد قضیه واسم تو چشم تره . حالا اون قضیه هرچی میخواد باشه . چون میگم چیزی که خوبه خب خوبه دیگه . ببینیم کجاش بده و فکری به حال اونجاش کنیم .
اعتقاد دارم تمام آدما عوضین، مگه اینکه عکس این ثابت شه . اینجوری اگه طرف حرکت خوبی بزنه به چشم میاد و اگه حرکت مضخرفی از خودش نشون بده هم غافلگیر نمیشم، چون یه عوضیه .
هیچ موقع بلند پرواز نبودم (عمود پرواز بودم، هام هام) . قله های من در برابر قله های بقیه مثل تپهس . حتی توی رویاهامم از یه سری خطوط نمیتونم عبور کنم چون نمیتونم منطقی برای بی اندیشم . برام قابل اندازه گیری نیست . احساساتی هم هستم ولی کم . البته به نظرم منطق و احساس بخش های جدا از هم نیستن . آدم ممکنه خیلی منطقی احساساتی شه :/
سعی میکنم صادق باشم که خب همه قبول داریم صداقت خیلی خوبه اتفاقا . ولی صداقت هیچوقت جواب نمیده . صداقت آدم و تنها و منفور میکنه . صداقت مساوی با تلخی . مثل دارو (البته الان از افزودنی استفاده میکنن و داروها مثل عسل شدن) . کسی دوست نداره حقیقت و بدونه . همه زر میزنیم که نه راستش و بگو ولی همچین که راستش و شنیدیم مچه میکنیم (قهر میکنیم) و میگردیم دنبال کسی که به دروغ راستش و بگه و دقیقا راست دروغینی باشه که دوست داریم بشنویم . همینقد پیچیده، همینقد پوچ . بعد همه هم به تو که راستش و گفتی میگن گاو بی احساس، در صورتی که گاو سرشار از احساساته .
هیچوقت راستش و نگید . یجوری دروع بگسد طرف زندگیش و ببازه . منتهی اگه بویی از شانس نبرده باشید مشخص میشه طرف دقیقا راستش و میخواسته و باز هم شما یه گاو بی احساس خواهید شد .
پی نوشت: با پوزش از گاو