خیر سرمون دیشب برنامه تولد چیده بودی واسه یکی از بچه ها، یه آدم مزخرفی هر پنج دقیقه به شوخی یه تیکهای انداخت و خلاصه من توی کافه قدم میزدم و هرچی بلد بودم و نبودم بارش میکردم .
لعنت به فوتبال (به جز بازی های ملی، اونم فقط مهمهاش)
صداقت، شجاعت بازی میکردیم . پرسیدن هرکدوم و چجوری می کُشی . آتیشم میزنه