ایران، فدای اشک و خنده تو

دل پر و تپنده ی تو

فدای حسرت و امیدت

رهایی رمنده تو

ایران، اگر دل تو را شکستن

تو را به بند کینه بستن

چه عاشقانه بی نشانی

که پای درد تو نشستن

کلام شد گلوله باران

به خون کشیده شد خیابان

ولی کلام آخر این شد

که جان من فدای ایران