اگه دو بخش قبلی و مطالعه فرموده باشید قاعدتا نباید ادامه بدید ولی با اینحال ...
قدم اول:
یادتون هست که هیچکس داستان شما رو نمیخونه پس هیچوقت هدفتون این نباشه که مخاطب و راضی نگه دارید، شما مخاطبی ندارید که راضی یا ناراضی باشه . اینم درست نیست که واسه خودتون بنویسین . واسه خودت تو ذهنت مزخرف بباف و نیازی به ثبت کردنش نیست . یک نفر، واسه یک نفر خاص بنویسید . حتی اگه قراره اون یک نفر هم تخیلی باشه مهم نیست ولی فقط و فقط یک مخاطب داشته باشید و خودتون نباشه و برای اون بنویسید . سعی کنید همون یه مخاطب و تحت تاثیر قرار بدید که عمرا بتونید .
نویسندگی این نیست که میلیون ها نفر کتاب شما رو بخرن و با جیغ و گریه اسمتون و فریاد بزنن و شما رو بپرستن . برای مثال تا دلتون بخواد نویسنده های مختلف و بخاطر کتابی که نوشتن نفرین کردم و مطمئنم آه من دامنشون و میگیره . بهترین بنویسندگان دنیا بزرگترین منتقد ها رو داشتن . شما رو که کسی آدمم حساب نمیکنه .
احتمال اینکه بتونید یک مخاطب حتی خیالی و راضی نگه دارید زیر صفر درصده پس فعلا تمرکزتون روی همین باشه . شاید فکر کنید راضی کردن یکنفر اونم خیالی کاری نداره که مطمئنا اشتباه میکنید . چیز راحت گول زدن خودتونه . آره اگه قرار باشه مخاطبت از این شخصیتا باشه که از سکوتت پی به راز هستی ببره کار نداره . بیا یه بچه رو امتحان کن . بیا اینجوری به قضیه نگاه کن : تصور کن با داستانت قرار طرز کار یه مودم وای فای سه کاناله رو به یه پچه پنج ساله توضیح بدی . البته اگه خودت اصلا بدونی طرز کارش چجوریه
پس چی شد؟ باید مودم و بشناسی . باید بدونی وای فای چیه . باید بدونی کانالای مختلف به چه کاری میان و امواج چطور پخش میشن و هزارتا کوفت دیگه .
باید اینقد رو داستانت تسلط داشته باشی که بتونی جوری ارائهش بدی که واسه یه بچه پنج ساله قابل درک باشه .
اگه با خودت فکر کردی که همه شکست عشقی خوردن، بیا یه داستان عشقی که آخرش دختر پسر از هم جدا میشن بنویسیم و جمعیت کثیری از جوانان و حتی بزرگسالان ایرانی و با خودمون همراه کنیم :|
خیلی احمقی . از این محترمانه تر تو ذهنم نداشتم .
پ ن: توهین های آورده شده در متن صرفا جهت توهین به شما بوده
پ ن: پیشنهادات و انتقادات شما ذره ای ارزش ندارند
پ ن: پیشنهادات و انتقادات شما به بدترین شکل ممکن پاسخ داده می شوند
بخش بعدی همین موقع / همین جا