طبق همون صحبتی که قبلا داشتم و گفته بودم یه کافی شاپ هست که فقط شبا اونجا نمیخوابم. دو روزه که یه مهمون خارجی مسیرش خورده به این کافه. چطور؟

بِن (مهمان آلمانی) از شهر خودش توی آلمان شرقی رکاب زده و کلی کشور و پشت سر گذاشته و دوچرخه رو توی مجارستان قفل و زنجیر کرده و واسه پنج روز اومده ایران. نمیدونم خبر دارین یا نه، خیلیا هستن که به این شکل سفر میکنن. اسمش و یادم نیست ولی به این شکلِ که با هرکسی که بتونه اینا رو تا یه مسیری ببره همسفر میشن. حالا کجا اسکان پیدا میکنن؟

یه سری سایت ها هست که مثلا من میرم اونجا اعلام میکنم که آقا اگه مسیرتون خورد به فلان کشور و فلان شهر من میتونم بهتون اسکان بدم. رایگان. 

بِن عزیز اومد و خوش اومد. منتهی رفتار ما اصلا خوش آیند نیست. حرفایی که به هوای اینکه متوجه نمیشه بهش میزنیم. چیزایی که بهش یاد میدیم و میگیم تکرارشون کنه. دست میندازیمش. البته خیلی باجنبه‌س. به این فکر میکردم اگه یه روز منم برم آلمان. آلمان شرقی. برم همون شهری که بِن ازش اومده. اوناهم همچین رفتاری با من دارن؟ من و دست میندازن؟ 

بِن به ما بدی کرده؟ مِرکل به ما بدی کرده که ما میخوایم مثلا از طریق بِن ازشون انتقام بگیریم؟ خب بعد من برم آلمان اونا بخاطر م.ا از من انتقام میگیرن :)) 

خلاصه اینکه درست نیست. از هر دست بدی، میگیری از همون دست

یا، دست بالای دست بسیار است

(بلیط یکطرفه به آلمانش را درونِ آتش شومینه می اندازد)