توی زندگی موقعیت های زیادی هست که کاری از دستمون برنمیاد و عامیانه تر، هیچ غلطی نمیتونیم بکنیم . من هیچ مشکلی با این موقعیت ها ندارم تا وقتی که به شخص شخیص متشخص خودم مربوط باشه . ولی وقتی به عزیزی مربوطه . به عزیزی که اتفاقا شدیدا برام عزیزه و از رگ گردن به من نزدیکتره جریان فرق میکنه . 

خیلی بده و خیلی سخته ببینی درد میکشه و کاری از دستت بر نیاد . اینجور وقتاست که از راه میرسن و میگن غصه نخور، خدا بزرگه . خدا جای حق نشسته

اینجور وقتاس که دوست دارم بگم خدایا، میشه پاشی حق سر جاش بشینه؟

خدایا دم شما گرم که هر دفعه خواسته‌ای داشتیم برگشتی گفتی فرزندم صبر پیشه کن من بهترش و برات دارم . نخواستیم نوکرتم . واسه یبارم که شده همون که میخوایم و بده بهمون . 

قوربونت برم این رسمش نیست . الان اون داغونه، منم داغونم، این وسط شاید دو سه نفر دیگه‌م داغونن . یه حرکت بزن حال جمعی رو بهبود ببخش 

خلاصه منتظریم

با عشق، بنده